صنعت خودیاری (Self-Help) بیش از 13 میلیارد دلار ارزش دارد؛ تقریباً معادل تولید ناخالص داخلی کشور ماداگاسکار. اما بهجای تأمین زندگی یک کشور، این پول خرج ارتشی از کوچهای زندگی میشود که به مردم یاد میدهند چگونه با “بهینهسازی” به آرامش درونی برسند.
در آمریکا، هر سال 5.7 میلیون کتاب خودیاری فروخته میشود. اما علیرغم دریافت این همه “حکمت”، مردم افسردهتر از همیشهاند. نرخ افسردگی 3 برابر شده، اختلالات اضطرابی سر به فلک کشیده، و تنهایی به یک بحران بهداشت عمومی تبدیل شده است.
تصور کنید صنعت پزشکیای داشتیم که هرچه بیشتر کار میکرد، مردم بیشتر بیمار میشدند.
این همان صنعت خودیاری است.

سقوط ارتباطات اجتماعی، رشد توهم تغییر
اعتماد اجتماعی به شدت کاهش یافته، مشارکت در جامعه فروپاشیده، و انسانها کمتر از هر زمان دیگری در تاریخ دوستان صمیمی دارند.
با این حال، “چگونه دوستان پیدا کنیم و بر دیگران تأثیر بگذاریم“ همچنان جزو پرفروشترین کتابهاست—ظاهراً برای افرادی که نه دوستی پیدا کردهاند و نه بر کسی تأثیر گذاشتهاند، مگر از طریق الگوریتم توصیهگر آمازون!
هر سال، یک متد انقلابی جدید، یک سیستم تغییر زندگی تازه، یا یک چارچوب علمی بیسابقه به بازار میآید.
و هر سال، ما کمی بیشتر از هم میپاشیم.

خودیاری جایگزین کمک واقعی شد
رشد صنعت خودیاری دقیقاً همزمان با فروپاشی کمکهای واقعی اتفاق افتاده است. وقتی مراکز اجتماعی بسته شدند، اپلیکیشنهای بهرهوری شکوفا شدند. وقتی خانوادههای گسترده از هم پاشیدند، کوچهای زندگی سر برآوردند.
ما همه شکلهای حمایت انسانی را با نسخهای محصولمحور، پولی و فردگرایانه جایگزین کردهایم.
کتابخانههای عمومی، این سنگرهای رایگان خودیاری واقعی، برای بودجه دست و پا میزنند، درحالیکه Masterclass صدها میلیون دلار سرمایه جذب میکند.
رواندرمانی واقعی برای اکثر مردم غیرقابل دسترس است، اما میتوانید یک چتبات هوش مصنوعی را با 29.99 دلار در ماه بهعنوان “رواندرمانگر” استخدام کنید.
ثبتنام در کالجهای محلی کاهش مییابد، اما پلتفرمهای دورههای آنلاین مثل قارچ در حال رشد هستند.

پارادوکس خودیاری: ما هرگز اینقدر ابزار نداشتیم، اما هرگز اینقدر گمراه نبودیم
اینجا یک تناقض شگفتانگیز شکل گرفته است:
ما هرگز به این اندازه به دانش روانشناسی، ابزارهای عاطفی و استراتژیهای رشد فردی دسترسی نداشتهایم.
میتوانید اپلیکیشنی دانلود کنید که به شما یاد بدهد چطور نفس بکشید.
میتوانید به کسی پول بدهید تا به شما یاد بدهد چطور بخوابید.
میتوانید به انجمنهای آنلاین بپیوندید که هدفشان بهینهسازی هر جنبه از زندگی انسان است.
و با این حال، هیچوقت تا این حد در “انسان بودن” ناموفق نبودهایم.

پاندمی و خودیاری بهعنوان نمایش دیستوپیایی
همهگیری بیماری کرونا، خودیاری را به یک اجرای نمایشی در دنیایی دیستوپیایی تبدیل کرد.
درحالیکه دنیا در آتش میسوخت، گوروهای بهرهوری ما را تشویق میکردند که از قرنطینه برای “ارتقای خود” استفاده کنیم.
وقتی سطح اضطراب جهانی به بالاترین حد خود رسید، اپلیکیشنهای مدیتیشن رکورد دانلود زدند.
درحالیکه ارتباطات انسانی نابود میشد، کوچینگ آنلاین تبدیل به یک صنعت میلیارد دلاری شد.
ما کتابهای بیشتری درباره “زندگی اصیل” خریدیم، اما روزبهروز مصنوعیتر شدیم.
ما محتواهای بیشتری درباره “روابط معنادار” مصرف کردیم، اما روزبهروز منزویتر شدیم.
ما پول بیشتری برای “رشد فردی” خرج کردیم، اما بهعنوان یک جامعه، در حال کوچک شدن هستیم.

نبوغ صنعت خودیاری: فروختن شکست بهعنوان فرصت
اینجاست که این صنعت نابغه میشود: وقتی روشهایش جواب نمیدهد، شکست را نمیپذیرد—بلکه محصول بعدی را میفروشد.
دوره ابتدایی ذهنآگاهی کمکی نکرد؟ بسته پیشرفته را امتحان کنید.
کتاب “راهنمای خوشبختی” نتوانست شما را خوشحال کند؟ کتاب کار مکمل، انجمن آنلاین و بسته کوچینگ خصوصی در دسترس است!
این یک ماشین حرکت دائمی است که با نارضایتی انسان کار میکند.
هرچه حالمان بدتر باشد، راهحلهای بیشتری میخریم.
هرچه راهحلهای بیشتری بخریم، حالمان بدتر میشود.

خودیاری تجاری: رنج انسانی بهعنوان یک مدل درآمدی
تجاریسازی رشد فردی، یک طوفان بینقص از رنج سودآور خلق کرده است.
ناشران بزرگ، بخشهای اختصاصی برای کتابهای خودیاری راهاندازی کردهاند.
سرمایهگذاران سیلیکونولی، میلیونها دلار به اپلیکیشنهای سلامت روانی تزریق میکنند.
شرکتهای سهامی خصوصی، برنامههای صدور گواهی کوچینگ را خریداری و یکپارچهسازی میکنند.

هزینهای که برای رنج خود میپردازیم
آمریکاییها هر ماه صدها دلار برای توسعه فردی خرج میکنند، فقط برای این که ابعاد جدیدی از خود را کشف کنند که قبلاً حتی نمیدانستند باید بابت آنها احساس بدی داشته باشند.
این صنعت سالانه تا 8٪ رشد میکند، درحالیکه میزان همدلی در میان جوانان کاهش مییابد.
ناشران خودیاری رکورد فروش میزنند، درحالیکه نرخ خودکشی به بالاترین حد تاریخی خود رسیده است.
تقریباً تمام شاخصهای سلامت روانی و اجتماعی در حال سقوط هستند—بهجز یکی: حسابهای بانکی کسانی که به ما “راهحل” میفروشند.

عادیسازی بیماری، بیماریسازی عادی بودن
اکوسیستم خودیاری مدرن به موفقیتی خارقالعاده دست یافته است: بیمار جلوه دادن تجربههای طبیعی و عادی جلوه دادن بیماریهای واقعی.
احساس ناراحتی داری؟ مشکل از طرز فکرت است—این دوره آموزشی را بخر.
نمیتوانی تمرکز کنی؟ به این سیستم بهرهوری نیاز داری.
احساس تنهایی میکنی؟ به این انجمن دیجیتال از افراد منزوی دیگر بپیوند، که همه در تلاشاند با “بهینهسازی” از تنهایی فرار کنند!
تجربههای انسانی ساده، بهعنوان “مشکلاتی که باید حل شوند” بازتعریف شدهاند—و ترجیحاً با اشتراک ماهانه!
دوستی تبدیل به “شبکهسازی” شده است.
استراحت به “ریکاوری” تغییر نام داده است.
شادی به “عملکرد اوج” تبدیل شده است.
هر چیزی که طبیعی است، باید بهینهسازی، کمیسازی و پولیسازی شود.

هوشمندی بینقص این فریب
مکانیسم این کلاهبرداری تقریباً هنرمندانه است:
اول، به مردم القا کن که شکستهاند.
بعد، ابزارهایی برای “اصلاح” آنها بفروش.
وقتی این ابزارها جواب نداد، تقصیر را گردن نحوه اجرای آنها بینداز.
ابزارهای پیشرفتهتری پیشنهاد بده.
این چرخه را ادامه بده—تا نابودی کامل جهان یا تا زمانی که کارت اعتباری آنها اعتبار دارد.
این صنعت، یک “راهنمای اختلالات خیالی” اختصاصی برای خود ساخته است، که هر اختلال خیالی، یک مجموعه راهحل پولی دارد:
🔹 “انسداد بهرهوری”
🔹 “مقاومت ذهنی”
🔹 “مانع فراوانی”
🔹 “ترومای موفقیت”
این بیماریهای ساختگی درآمد واقعی ایجاد میکنند، درحالیکه خدمات سلامت روان واقعی همچنان دچار کمبود بودجه است.

تبدیل خرد به کالا
همزمان، تجاریسازی “حکمت” سرعت گرفته است.
تمرینهای باستانی معنوی تبدیل به ویژگیهای پولی اپلیکیشنها شدهاند.
حکمت فلسفی به پستهای ویروسی اینستاگرامی تقلیل یافته است.
مفاهیم پیچیده روانشناسی در قالب “سه گام آسان برای غلبه بر تروما” سادهسازی شدهاند.
ما همه سنتهای حکمتآمیز جهان را استخراج کردهایم، قسمتهای قابل فروش آنها را بیرون کشیدهایم و بخشهای دشوارشان—که به جامعه، مسئولیتپذیری و تغییر واقعی مربوط میشوند—را دور انداختهایم.
مدیتیشن، ابتدا “ذهنآگاهی” شد، بعد به “هک تمرکز” تبدیل شد، و حالا به یکی دیگر از ابزارهای بهرهوری تنزل یافته است.

وعده تغییر، بدون اجازه تغییر واقعی
خودیاری مدرن، تغییر را وعده میدهد، اما تنها در صورتی که همیشه ناراضی بمانی.
روشنگری را میفروشد، اما اجازه نمیدهد بفهمی که همین حالا هم کامل هستی.
“اجتماع” را کالاییسازی کرده است، اما اطمینان حاصل میکند که بهاندازه کافی منزوی بمانی تا همچنان به محصولاتش نیاز داشته باشی.
این صنعت نه با وجود میلیاردها دلار سود شکست خورده است، بلکه دقیقاً به همین دلیل شکست خورده است.
یک بازار بینقص ایجاد کرده است که در آن، بدبختی انسانها به پرسودترین صنعت تبدیل شده است.
هرچه بیشتر “شکسته” شویم، برای یافتن “راهحل” ناامیدتر میشویم.
هرچه بیشتر ناامید شویم، بیشتر به همان صنعتی متوسل میشویم که ما را شکست.

استعارهای از خودیاری مدرن
بهترین استعاره برای خودیاری مدرن چیست؟
یک صنعت میلیارد دلاری که به ما یاد میدهد خودمان را دوست داشته باشیم، درحالیکه باعث میشود نتوانیم یکدیگر را دوست داشته باشیم.
یک ماشین عظیم که با تنهایی کار میکند، با انزوا تغذیه میشود و از قطع ارتباط انسانی قدرت میگیرد.
آخرین مرحله سرمایهداری در نابترین شکلش: کالا کردن “کامل بودن انسان.”
و هیچوقت اوضاع تجاری بهتر از این نبوده است.
اما طنز نهایی این است:
راهحل بحران معنایی ما در هیچ کتاب، دوره آموزشی، یا برنامه کوچینگ پنهان نشده است.
در هیچ اشتراک پولی یا اپلیکیشن بهرهوری قفل نشده است.
راهحل در همان چیزهایی است که صنعت خودیاری نابود کرده است: اجتماع، ارتباط و روابط انسانی واقعی.
اما اینها را نمیتوان پولی کرد.
نمیتوان مقیاسبندی کرد.
نمیتوان آنها را در یک سیستم دهمرحلهای بستهبندی کرد یا با الگوریتمهای یادگیری ماشین بهینه کرد.
رشد واقعی انسان، آشفته، اجتماعی و بهشدت مقاوم در برابر سودآوری فصلی است.
و اینجاییم:
روی کوهی از کتابهای خودیاری نشستهایم، در میان انبوهی از اپلیکیشنهای بهرهوری، محاصره شده در درخشش گرم ردیابهای مدیتیشن—اما از همیشه منزویتر و ناراضیتر.
ما همهچیز را بهینه کردهایم، جز چیزهایی که واقعاً مهماند.
همهچیز را توسعه دادهایم، جز تواناییمان برای مراقبت از یکدیگر.
این صنعت 13 میلیارد دلار ارزش دارد و هر روز بزرگتر میشود.
اما انسانهایی که قرار است کمک شوند، هر روز خود را کمارزشتر احساس میکنند.
و در همین لحظه، یک تیم بازاریابی دارد فکر میکند که چطور این را بهعنوان “فرصتی برای رشد شخصی” بفروشد.