در سال 2025، صنعت بازیهای ویدیویی بیش از هر زمان دیگری قابل پیشبینی شده است. ناشران بزرگ همچنان تمرکز خود را بر دنبالهها، بازسازیها و نسخههای فرعی قرار میدهند و در این میان، پتانسیل خلق عناوین جدید و خلاقانه را نادیده میگیرند. در حالی که فرنچایزهای شناختهشده ثبات مالی را تضمین میکنند، سلطه آنها باعث رکود خلاقیت، محدود شدن نوآوری و دور شدن بازیکنانی میشود که به دنبال تجربیات جدید و منحصربهفرد هستند.
مشکل وابستگی بیش از حد به فرنچایزهای قدیمی
فرنچایزهایی مانند Call of Duty، Assassin’s Creed و Mario جایگاه خود را در تاریخ بازیها تثبیت کردهاند. محبوبیت این عناوین، فروش بالایی را تضمین میکند و آنها را به سرمایهگذاریهای کمریسک برای ناشران تبدیل میکند. اما این وابستگی باعث رکود خلاقانهای شده که بسیاری از عناوین جدید را بیشتر شبیه نسخههای بازطراحیشده بازیهای قبلی جلوه میدهد تا تجربههایی نوآورانه. بازار، مملو از مکانیکهای تکراری، روایتهای کلیشهای و سبکهای هنری مشابه شده است که فضایی محدود برای تنوع باقی میگذارد.
یکدست شدن بازیها به نگرانی فزایندهای تبدیل شده است. ژانرهایی مانند بتلرویال، شوترهای سرویسمحور و نقشآفرینیهای جهانباز، بازار را تحت سلطه خود گرفتهاند که در نهایت به خستگی بازیکنان منجر میشود. حتی فرنچایزهای قدیمی نیز برای نوآوری با مشکل مواجهاند؛ برای مثال، نسخههای اخیر Call of Duty بهدلیل تغییرات جزئی و نه پیشرفتهای اساسی مورد انتقاد قرار گرفتهاند. بدون ایدههای تازه، این صنعت با خطر رکود مواجه میشود که در نهایت هیجان و مشارکت بازیکنان را کاهش خواهد داد.
امنیت در تکرار آشناییها
از نظر مالی، فرنچایزهای تثبیتشده شرطی مطمئن محسوب میشوند. وجود یک جامعه طرفداری از پیش آماده، فروش بالای بازی را تضمین میکند و کمپینهای بازاریابی میتوانند با تکیه بر احساس نوستالژی، توجه بیشتری را جلب کنند. این امر ریسک سرمایهگذاری برای ناشران را به حداقل میرساند. بودجههای بازاریابی برای دنبالهها معمولاً بسیار بیشتر از عناوین جدید است و این موضوع باعث میشود که بازیهای تازهوارد در بازاری اشباعشده دیده نشوند.
بااینحال، این رویکرد معایب خود را دارد. وسواس صنعت نسبت به عناوین آشنا، فضا را برای نوآوری محدود میکند و توسعهدهندگان را از آزمایش ایدههای جدید بازمیدارد. هرچند استودیوهای مستقل گاهی با ایدههای خلاقانه خود موفق میشوند، اما بهدلیل منابع محدود، دستیابی آنها به مخاطبان گسترده دشوار است. پرسشی که باقی میماند این است: آیا صنعت بازی میتواند بین امنیت مالی و پذیرش ریسکهای خلاقانه تعادل برقرار کند یا همچنان به تکرار فرمولهای موفق گذشته ادامه خواهد داد؟
مخالفتها و انتقادات
برخی معتقدند که دنبالهها امکان بهبود تدریجی را فراهم میکنند. بهعنوان مثال، The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom با گسترش مکانیکهای Breath of the Wild و معرفی عناصر جدید، تجربهای نو ارائه داد. دیگران نیز بر این باورند که نوستالژی نقش مهمی ایفا میکند و بازیکنان برای حس راحتی و آشنایی، بارها به فرنچایزهای محبوب خود بازمیگردند.
اما این استدلالها، مشکل اصلی را نادیده میگیرند: وابستگی بیشازحد صنعت به دنبالهها، تنوع تجربیات بازی را محدود میکند. بدون جریان مداوم از عناوین جدید، این صنعت در خطر تبدیلشدن به فضایی یکنواخت و فاقد الهام قرار میگیرد. راهحل این مشکل، کنار گذاشتن دنبالهها نیست، بلکه تشویق استودیوها به پذیرش ریسکهای خلاقانه در کنار توسعه فرنچایزهای تثبیتشده است.
اهمیت خلق مالکیت فکری جدید
نوآوری، نیروی حیاتی صنعت بازیهای ویدیویی است. برخی از تأثیرگذارترین بازیهای سالهای اخیر — مانند Elden Ring، Horizon Zero Dawn و It Takes Two — به این دلیل موفق شدند که جرأت داشتند متفاوت باشند. این عناوین با معرفی مکانیکهای تازه، دنیاهای غوطهورکننده و روایتهای منحصربهفرد، جان تازهای به ژانرهای خود بخشیدند.
مزایای بلندمدت مالکیتهای فکری جدید غیرقابلانکار است. عناوین خلاقانه امروز میتوانند به فرنچایزهای محبوب فردا تبدیل شوند. استودیوهایی مانند FromSoftware که با خلق Dark Souls و سپس Elden Ring شهرت یافتند، با پذیرش نوآوری به موفقیت دست یافتهاند. اگر ناشران بیشتری چنین ریسکهایی را بپذیرند، صنعت بازی میتواند شاهد دورهای تازه از شکوفایی خلاقیت باشد.
مسیر پیش رو
آینده صنعت بازیهای ویدیویی به حرکت بهسوی اصالت و نوآوری وابسته است. بازیکنان این قدرت را دارند که با حمایت از ایدههای جدید، ابراز علاقه به تجربیات تازه و پاداشدادن به توسعهدهندگانی که ریسک میکنند، مسیر صنعت را شکل دهند. دنبالهها همیشه جایگاه خود را خواهند داشت، اما نباید به بهای از بینرفتن خلاقیت و نوآوری تمام شوند. ایجاد تعادلی میان آشنایی و تازگی، کلید حفظ جذابیت و پویایی این رسانه است.
انتخاب با ماست — آیا به ایدههای تکراری قناعت خواهیم کرد یا از خلاقیتهای جسورانه حمایت میکنیم؟