در بحبوحه رکود ادامه‌دار در صنعت فناوری، یک حقیقت ناامیدکننده بیش از پیش خود را نشان می‌دهد: افراد کمی واقعاً از طریق لینکدین شغل پیدا می‌کنند.

شاید برای خیلی‌ها این حرف عجیب باشد، چون سال‌هاست لینکدین به‌عنوان بستر رسمی و تخصصیِ کاریابی شناخته می‌شود. اما اگر نگاهی عمیق‌تر بیندازیم، متوجه می‌شویم که مشکل ممکن است دقیقاً از همین تصویر ذهنی ناشی شده باشد: لینکدین، بیش از آنکه یک پلتفرم کاریابی باشد، یک شبکه اجتماعی است.

آمار چه می‌گوید؟ یا بهتر است بپرسیم، چه چیزی را نمی‌گوید؟

برای نمونه، لینکدین در یکی از گزارش‌های اخیر خود عنوان کرده است:

کاربرانی که پروفایل کامل‌تری دارند، 71٪ بیشتر شانس دریافت دعوت‌به‌مصاحبه دارند. همچنین 87٪ از استخدام‌کنندگان، لینکدین را ابزاری مؤثر برای ارزیابی اولیه داوطلبان می‌دانند.

اما نکته‌ی قابل‌توجه اینجاست: در این آمار هیچ اشاره‌ای به استخدام واقعی نشده است. تمام توصیه‌ها بر بهبود پروفایل و تعاملات اجتماعی در پلتفرم تأکید دارند — نه بر کسب نتیجه نهایی یعنی شغل!

مشکل اصلی کجاست؟ ساختار شبکه‌های اجتماعی

شاید دلیل اینکه نمی‌توان شغلی در لینکدین پیدا کرد این باشد که لینکدین واقعاً طراحی نشده تا شغل پیدا کند. بلکه مانند سایر شبکه‌های اجتماعی، مأموریتش درگیر کردن شما با محتوای دیگران و حفظ حضور فعال شما در پلتفرم است.

اما ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود.

یکی از استخدام‌کنندگان مستقل که تجربه زیادی در حوزه منابع انسانی دارد، چنین توضیح می‌دهد:

مشکل لینکدین فقط شبکه‌ اجتماعی بودنش نیست. مشکل اینجاست که خود شرکت‌ها هم ساختار شبکه‌های اجتماعی را وارد فرآیند استخدام‌شان کرده‌اند.

از دهه 90 میلادی که اینترنت تجاری شکل گرفت، شرکت‌ها به جای آنکه صرفاً سازمان‌هایی رسمی باشند، شروع کردند به ساختن «برند». این روند، هم برای مدیران و هم برای کارمندان مزایایی داشت. اما با رشد شبکه‌های اجتماعی، مدل سنتی ارتباط کارفرما و کارمند به مدلی مشابه «تأثیرگذار – دنبال‌کننده» تبدیل شد.

شرکت‌ها، تأثیرگذاران جدید

در ساختار فعلی، شرکت‌ها (و حتی مدیران آن‌ها) به نوعی اینفلوئنسر هستند. کارمندان و متقاضیان شغل هم دنبال‌کننده‌هایی هستند که در تلاش‌اند دیده شوند.

حتی در صنایعی که به‌ظاهر سنتی‌تر هستند، این مدل به‌طور خزنده جا باز کرده است. گویی چاره‌ای نیست، باید با جریان مدرن هماهنگ شد. اما هرچه صنعت به فضای دیجیتال نزدیک‌تر باشد، این ساختار تأثیرگذار – دنبال‌کننده عمیق‌تر در آن نهادینه شده است.

و حالا شاید بتوان گفت که علت اصلی دشواری استخدام در حوزه فناوری این است: همه‌ ما داریم تلاش می‌کنیم در یک شبکه اجتماعی شغل پیدا کنیم.

لینکدین، بازاری برای دیده شدن (نه استخدام شدن)

اگر لینکدین را صرفاً یک شبکه اجتماعی بدانیم — که هست — پس منطقی نیست از خود بپرسیم «چقدر احتمال دارد در آن شغل پیدا کنیم؟» این پرسش مثل آن است که از TikTok بپرسیم «چقدر احتمال دارد در آن رشد اجتماعی واقعی داشته باشیم؟»

پاسخ در هر دو مورد تقریباً این است: بسیار کم.
اگر اتفاقی بیفتد، خوش‌شانسی است، نه نتیجه عملکرد پلتفرم.

چون مأموریت واقعی لینکدین این نیست که شما را استخدام کند؛ بلکه این است که شما را درگیر نگه دارد. آن هم با ایجاد انگیزه برای داشتن یک «پروفایل کامل»، تعامل با برندها و به اشتراک گذاشتن محتواهایی که احساس مفید بودن القا می‌کنند.

وقتی همه تأثیرگذارند، دیگر مخاطبی باقی نمی‌ماند

در دنیای امروز، همه ما — حتی دنبال‌کنندگان — در تلاش برای تأثیرگذاری هستیم. الگوریتم‌ها، ابزارها و مربیان فراوانی وجود دارد تا از ما یک «چهره حرفه‌ای لینکدینی» بسازند، همان‌طور که در TikTok همه در تلاش‌اند ستاره شوند.

اما نتیجه چه می‌شود؟

وقتی همه خالق محتوا باشند، دیگر مخاطبی باقی نمی‌ماند.
همه فقط در حال ارسال آگهی‌های شغلی و درخواست‌های کاری به فضایی هستند که بازخوردی از آن برنمی‌گردد — یک اتاق پژواک بی‌پایان.

آیا این تصور اشتباه است؟ امیدوارم باشد

شاید همه این‌ها نگاهی بدبینانه باشد. شاید لینکدین هنوز هم برای برخی افراد فرصتی واقعی برای یافتن شغل باشد. اما اگر احساس می‌کنید تلاش‌تان در این پلتفرم بی‌نتیجه مانده، شاید دلیلش این باشد که لینکدین برای این طراحی نشده که شما را به کارفرما برساند — بلکه برای این طراحی شده که شما را به لینکدین وصل نگه دارد.

و این تفاوت کوچکی نیست.